گیتی امروز_ «عاطفه غلامزاده» شاعر و نویسنده گیلانی، اشعاری را در اختیار گیتیامروز قرار داده است، که در ادامه میخوانید.
پاهایت
شبیه ی حوض
آبی ست که فواره های بلندش
رقص جنونی ست که
می کوبد در سرم
تا با عطش آغوش ات
ماهی باشم
که در حافظه ی آب
ببوسم حباب های دوست داشتنت را …
#عاطفه_غلامزاده
کِل
می کشد باد
برای جنونی که میگذرد
از سر زنی که
می بوسد
پیشانی دیوانگی را …
#عاطفه_غلامزاده
شب
از سیاهی چشمانت
آغاز می شود
مصلوب می شوم
در گذرگاه دلتنگی ات
بگو بیرون زدند
از دهان ات
واژه ی ماندن
تا در تعبیر رویاهایم
معنا نداشته باشد
خداحافظی….
#عاطفه_غلامزاده
با
شلیک نگاه ام
بوی باروت گرفت
نفس هایت
تا در قصه ی شهادت
سربازی باشی ، که عبور کنی
از دنیایم …
#عاطفه_غلامزاده
در
آینه ی حُزن
تلاطم داشت
آغوش ات
که مبتلا کرد
مرا ، به فلس تنهایی …
#عاطفه_غلامزاده
از
تکلم اشیا
می شکند گلدان پشت پنجره
تا در رویا
کوچه ببیند خواب بهار را …
#عاطفه_غلامزاده
هر
تکه ات را
در ارتفاع جدایی
از دست داده ام
چه اهمیتی دارد ؟
اُفتاده باشد
شانه هایم از دوری ات …
#عاطفه_غلامزاده
در
چشمه ی چشمانم
سایه بازی می کند
درخت های شب زده
تا در این تلاطم سحرگاهی
از هجوم یادت بلرزاند
رویای خیس خاطراتت را ….
#عاطفه_غلامزاده